ماه برکه نشین

شاعرانه های سیدمجتبی حسینی

ماه برکه نشین

شاعرانه های سیدمجتبی حسینی

مشخصات بلاگ
ماه برکه نشین

«پژواک شباهنگام»

دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
طبقه بندی موضوعی
پربیننده ترین مطالب

شهر گمشده

جمعه, ۲۹ مرداد ۱۳۹۵، ۰۵:۴۲ ق.ظ

از کلون و کبوتر و هشتی

از عبور دراز دالان ها

از حیاط چهار گوش و انار 

تخت چوبی پای ایوان ها


از فهادان خسته ی آرام

پای زندان پیر اسکندر

سینه ها سرخ و نوحه خوان فریاد:

"عمه این جا کجاست!؟ آخر سر"


از غروب همیشه ی بر بام  

آب انبار تشنه و تاریک

هر چه ساباط بود رد کردم

کوچه های خمیده و باریک


آه با خشت های خام انگار

هفتصد سالِ عمر من خاک است

کودکی های چند نسل از شهر

عاشق غوره های بر تاک است


بادگیر شکسته ی خوابش

بی نفس مانده و به جایش قیر

کاهگل های خیس باران را

کرده بی رنگ و تیره و دلگیر


تو نماندی و شهر ویران شد

با تو تا دخمه راه طی کردم

هر خیابان که خواستی دادم

باز گفتی که بر نمی گردم 


از مناره به برج افتادی

ترمه لای برندها گم شد

هر چه محرابت از قلم افتاد

چارراهت پر از تلاطم شد


دیگر از تال چای و قند و نبات

انتظارت نمی رود هر چند

نوحه هایی که خواندمت در گوش

توی ماشین شده سعادتمند


آن قدر دور رفته ای که مدام

تا تو باید عوض کنم اتوبوس

فحش هی پشت فحش خواهی داد

بانگ هی پشت بانگ، صبحِ خروس


دیگر از پنج در نمی گذری

با آسانسور به سی، چهل، پنجاه

بس که بلوار ها پر از نور است

قهر کرده ستاره حتی ماه


گنبد خاک و خشت برخوردار

کاشی پر نگار فیروزه

دست از دست آسمان بردار

از بنرهای زشت هر روزه


من گذر می کنم ببینم چند

ساعت بی کسی به شب مانده

مارکار غریب بی فانوس

توی توفان قرن وامانده


میرچقماق سال های دراز  

مانده با راه خود بلاتکلیف

از دل و قلوه ای که داده به شهر 

از توریستی که می کند تعریف 


تکیه ی پرده پوش گازرگاه 

حاجتش را نظر نمی گردد  

نخل های به دوش برده شده

می رود باز و بر نمی گردد


از کلون و کبوتر و هشتی

از عبور دراز دالان ها 

از حیاط چهار گوش و انار

تخت چوبی پای ایوان ها


از سماور، چراغ موشی و حوض

پله های به سمت زیر زمین 

زلفی و شیشه های رنگارنگ 

عطر کاچی نذر خلدبرین


شولی عصرهای پاییزی

جمعه های سونیج و ده بالا 

کرسی چله های شیرین و

کله و پاچه های ماشالا


بی تو دیگر نمی دهد مزه

آش های مداوم گندم

الغیاث الغیاث های سحر

شیخ رقاص آمده از قم


کام این شهر تلخ می ماند

هر چه قطاب بر سرش ریزند

هر چه بر سر در مغازه ی خود  

تابلوی حاج خلیفه آویزند


من نمی دانم و نمی فهمم 

از کجا شد شروع این قصه

از کدام انگلیس بی ناموس

در دروازه وا شد آهسه 


بی تو اما هنوز هم گاهی

پی شهرم دوباره می گردم

با دوچرخه برای مادر خود 

بقچه ای از چغندر آوردم 


نفسی را که از کفم رفته

می کشم در سکوت شب فریاد

بی شرف های بی پدر مادر

برده اید آفتاب را از یاد



فایل صوتی شهر گمشده
حجم: 5.01 مگابایت



shabaahengaam@

  • سیدمجتبی حسینی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی