گلک ساده ی شب بو
تو سکوت شب چی دیدی...!؟ گلک ساده ی شب بو
همه افتاده به خواب و عطر تو پیچیده هر سو
روبروت پنجره ای نیست؛ نه تکونِ سر شاخه
نفس به این قشنگی واسه چی!؟ برا کی آخه!؟
هیشکی تو ایوون قلبش واسه تو گلدون نداره
باغچه زیر برگای زرد، بی خبر از این بهاره
گوش به حرف تو نمیده؛ زنجره می خونه یکریز
کرم شب تاب ام که رفته سمت آب و دون جالیز
تو سکوت شب چی دیدی...!؟ گلک ساده بگو خب
عاشق ستاره ای یا قهری با روشنی صُب!؟
پیچک و یاس و اقاقی معرکه گیرای روزن
تو کسادی محبت، دلا رو به هم می دوزن
نرگسِ دسته ی باغم که مث یه شعر نابه
شبا چشماش و می بنده فکر تصویرش تو آبه
تو آخه کجای دنیا واسه بودن جا گرفتی!؟
توی جمعیت گلها خودت و جدا گرفتی
نه کسی می تونه با تو بمونه یا هم صدا شه
نه یه شب بی نفسِ تو باغچه می خواد زنده باشه
پشت بومای تابستون تو عبور هر شهابش
آرزو به دل می گیره تا تو باشی توی خوابش
گل دیوونه ی شب بو...! تو سکوت شب چی دیدی...!؟
نبض مهتاب و گرفتی؟ یا یه چی یه جا شنیدی؟
خود نمایی تو سیاهی عادت همیشگیته
داری ما رو بازی میدی؟ یا که از رو سادگیته!؟
هیچ کسی دور و برت نیست؛ چفت درها همه بسته
کوچه تاریکه و خلوت وقتی از بوی تو مسته
عطر شبگرد تو انگار پا به پای این دقایق
میره تا که جون بگیره پرسه های مرد عاشق
shabaahengaam@
- ۹۵/۰۸/۰۵