ماه برکه نشین

شاعرانه های سیدمجتبی حسینی

ماه برکه نشین

شاعرانه های سیدمجتبی حسینی

مشخصات بلاگ
ماه برکه نشین

«پژواک شباهنگام»

دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
طبقه بندی موضوعی
پربیننده ترین مطالب

۱۹ مطلب با موضوع «ترانه» ثبت شده است

لب یک پنجره بودم


لب یک پنجره بودم ... که تو دستم و گرفتی!

خنجر و حنجره بودم ... که تو دستم و گرفتی!


توی تاریکی رویا؛ رو به وهم و پشت به فردا

پاپِیِ سقوط دنیا... که تو دستم و گرفتی!


تیغ غصه رو رگم بود؛ زندگونی سگم بود

بهتره چیزی نگم  بود... که تو دستم و گرفتی! 


گره طناب و یک سقف... پشت میله ها و یک سقف...

لرزش زمین و یک سقف... که تو دستم و گرفتی!


ایستاده و زده زل... لب جاده روی یک پل...

پیِ قصدی در تامل... که تو دستم و گرفتی!


تو یه مشتم قرص و دارو... تو یه مشتم تیغ چاقو...

فندک و بنزینی بو... که تو دستم و گرفتی!


درا رو بستم و داشتم...باز گذاشتم گاز و داشتم...

سیم لخت برق و داشتم... که تو دستم و گرفتی!


با یه لبخند یه اشاره، یه چراغ عین ستاره

فکر نمی کردم دوباره... که تو دستم و گرفتی!


لب یک پنجره بودم... لب یک پنجره بودم...

لب یک پنجره بودم ... که تو دستم و گرفتی!


دریافت
عنوان: لب یک پنجره بودم

حجم: 2.23 مگابایت
توضیحات: فایل صوتی


shabaahengaam@

https://t.me/joinchat/AAAAAD8Gw-UKejFpAi4zEg

  • سیدمجتبی حسینی

بر نخ نما شده مبلی فکسنی مادر فلور نشسته پر اندیشه خیره ناک

در سایه روشن پاییزی اتاق، بر ناخن شکسته زند سرخ تیره لاک


از رقص دود آبی سیگار که خاکسترش مردد بر ریختن شده ست

انگار معبد بودای باورش کابوس گیر قهقهه ی ارتعاش دست


یک استکان لب زده ی چای هم بر روی میز مانده و افتاده از دهان

اینست مابقی عمر ای دریغ ای کاش می رسید به ته طعم تلخ آن


با قیچی فلزی کندی قرچ... می چیند عکس های جوانی و کودکیش

شاید بریدن آواز پشت سر او را جدا کند از خاطرات بد یکیش


از درد مزمن سر گاه تا به گاه مادر فلور به دامن خود چنگ می زند

قرصم کجاست؟ وای باز که... ساراست دخترم؛ تلفن زنگ می زند


جانم... سلام عزیز دلم بگو... نه بهترم تو چطوری؟...چیه؟ بلا به دور

من بی کسم تو چرا گریه می کنی!؟ ویران شدم که عشق شود با تو جفت و جور


آرام باش بگو باز چی شده؟ بابای آب و نان به تو منت گذاشته؟

دارا برادرت نکند باز هم چوب انار بر کف دست تو کاشته؟


بی خود... وظیفه شان بود و هست هم باید به سر بردش کوه، ماه را

از پرتوی که تو افکنده ای بدان معلوم می شود گذر و جان پناه را


دارا گذاشته و رفته در کمد پیژامه ها و پیرهنش را برای من

گلبرگ مانده به جا از شکوفه ای؛ در دست کیست میوه اش اکنون؟ خدای من


آرام گیر که در هر کشاکشی مرد ست سنگ ایستاده و زیرین آسیاب

زن، زندگیست که باید بچرخد و فرساید از زمختی بد تیشگی خراب


از زخم و از گله و بی محبتی سارا نریز اشک همین است روزگار

یلدا عروس مرا دیده ای چقدر زیبا گلیست سر زده از بوته های خار


دیروز من، به خدا می سپارمت فردا تو من شدی و من از یاد رفته ام

بر نخ نما شده مبلی فکسنی با دخترت همان تو بگویی که گفته ام



دریافت
عنوان: مادر فلور

حجم: 3.41 مگابایت
توضیحات: فایل صوتی


shabaahengaam@

https://t.me/joinchat/AAAAAD8Gw-UKejFpAi4zEg

  • سیدمجتبی حسینی


میگن به بندر اومده یک پری دریایی              

چشما رو خیره می کنه اگر چه با زیبایی


تو کافه چند تا ملوان دست اون و پیچوندن

با آتیش سیگارشون سینه هاش و سوزوندن


لخت و پتی بوده و تو صورتش انداختن تف

یه آبجو فروش پیر به مشتریش داش می گف


موهاش طلایی بوده و تنش از چوب آبنوس

یه تیکه جلبک چسبیده به پاش ته اقیانوس


چشاش پر گریه ولی لباش می خندیده

نشونه رفته بودنش با تخم مرغ گندیده


از خنده روده بر شدن مردای مست کافه

تا که دیدن پاهاش مث دم یه ماهی صافه


——


پری دریایی ولی هیچ نمی آره به روش

هر چی که ناسزا میگن وا میسه و می ده گوش


تو عمق چشماش انگاری یه کهکشون ستاره

اما اونا داد می زدن« گم شو زن بدکاره!»

—-


"پابلو نرودا" توی بندر سیاه شیلی

دریا لجن گیره ولی همیشه سبز و نیلی


"پابلو نرودا" میگی باز دوباره می شه پیدا

یک پری دریایی عین عشق تو "ماتیلدا"!؟


بیاد و باز سراغ روشنایی و بگیره

هنوز حرفی نزده برگرده تا بمیره


"پابلو نرود" از تو و شعر تو گر چه زنده

وحدت خلق و خون پاک "سالوادور آلنده"


کاشکی می گفتی سرنوشت تلخ ما چی می شه

کافه پر از سرباز کودتاچی "پینوشه"



دریافت
عنوان: پری دریایی راه گم کرده
حجم: 3.09 مگابایت
توضیحات: فایل صوتی


shabaahengaam@


  • سیدمجتبی حسینی


گریه به گریه می شود، غربت من صبورتر

دید به دید، پشت سر، فاصله های دورتر


راه به راه می روم، گم شده تر از آن چه بود

طالع تیره ی من از چشم حسود، کورتر


با همه ی شکستگی لحظه به لحظه با خودم...

پیش به سوی زندگی، پر غم و پر غرورتر


واژه به واژه، خط به خط، خاطره محو می شود

یاد تو در خیال من، گشته زنده به گورتر


ابلق مرگ در پی ام سایه به سایه می دود

هر چه تلاش می کنم هر چه فغان... بورتر


وسعت خواهش من از اوج ستاره رد شده

خانه بزرگ تر ولی سقف و ستون نمورتر


حادثه یا معجزه هم نور نمی دهد مرا

عکس به عکس، ذهن من تیره و کم ظهورتر


گریه به گریه می شود، غربت من صبورتر

دید به دید، پشت سر، فاصله های دورتر




shabaahengaam@

  • سیدمجتبی حسینی

تو سکوت شب چی دیدی...!؟ گلک ساده ی شب بو

همه افتاده به خواب و عطر تو پیچیده هر سو


روبروت پنجره ای نیست؛ نه تکونِ سر شاخه

نفس به این قشنگی واسه چی!؟ برا کی آخه!؟


هیشکی تو ایوون قلبش واسه تو گلدون نداره

باغچه زیر برگای زرد، بی خبر از این بهاره


گوش به حرف تو نمیده؛ زنجره می خونه یکریز

کرم شب تاب ام که رفته سمت آب و دون جالیز


تو سکوت شب چی دیدی...!؟ گلک ساده بگو خب

عاشق ستاره ای یا قهری با روشنی صُب!؟


پیچک و یاس و اقاقی معرکه گیرای روزن

تو کسادی محبت، دلا رو به هم می دوزن


نرگسِ دسته ی باغم که مث یه شعر نابه

شبا چشماش و می بنده فکر تصویرش تو آبه


تو آخه کجای دنیا واسه بودن جا گرفتی!؟

توی جمعیت گلها خودت و جدا گرفتی


نه کسی می تونه با تو بمونه یا هم صدا شه

نه یه شب بی نفسِ تو باغچه می خواد زنده باشه


پشت بومای تابستون تو عبور هر شهابش

آرزو به دل می گیره تا تو باشی توی خوابش


گل دیوونه ی شب بو...! تو سکوت شب چی دیدی...!؟ 

نبض مهتاب و گرفتی؟ یا یه چی یه جا شنیدی؟


خود نمایی تو سیاهی عادت همیشگیته

داری ما رو بازی میدی؟ یا که از رو سادگیته!؟


هیچ کسی دور و برت نیست؛ چفت درها همه بسته

کوچه تاریکه و خلوت وقتی از بوی تو مسته


عطر شبگرد تو انگار پا به پای این دقایق

میره تا که جون بگیره پرسه های مرد عاشق



 shabaahengaam@

  • سیدمجتبی حسینی

"خواستم داد شوم گر چه لبم دوخته است..."

سیدمهدی موسوی



خواستم اشک شوم تا به نگاهت برسم

شانه باشم که به گیسوی سیاهت برسم


خواستم شال شوم، پهن شوم روی بساط

سر میدان ونک، لمس کنی با دستات


عطر باشم که به پیراهن خود می پاشی

من همان رُژ که کنی گونه ی خود نقاشی


قاب آن آینه باشم که تماشات کنم

توی کیفت همه جا باشم و پیدات کنم


خواستم کولیِ سرمست خیابانی تو

بشوم وسوسه ی نیت شیطانی تو


خواستم قهوه ی ترکی که تهِ فنجانت

فالِ آن رازِ مگو، عاطفه ی پنهانت


آن دروغی که به پیغام پدر می گویی

"توکلاسم" ولی بر صندلی چارسویی


شعرهایی که لبِ جزوه نوشتن دارد

چشم شوخی که تو را هیچ نمی انگارد


غصه هایی که به دوش از خط مترو ببری

مرد چل ساله ازش باس لواشک بخری!


خواستم دلهره باشم گشتِ ارشادِ تو را

اخمِ مامورِ زده زل، زلفِ بر بادِ تو را


خواستم مانتوی بازی که به تن پوشیدی

متلک های قشنگی که به آن خندیدی


هر چه ماشین که پِی ات افتد و ترمز بزند

هر چه گل پشت ترافیک، بگیرد بکند


هر چه آوازِ ولیعصر و دکان زده آف

هر چه مجبور شوی پارک کنی جای خلاف


همبرِ تازه و داغی که صفش طولانی ست

سینما می روی اما تهِ سالن جا نیست


آریا شهر و فرحزاد و ذغال اخته ی کال

طعم نعنایی قلیان و دم و دودِ بلال


خواستم هر چه رسیدن به تو دارد بشوم

خوب یا بد همه ی آن چه که شاید... بشوم


خواستم اشک شوم تا به نگاهت برسم...




shabaahengaam@

  • سیدمجتبی حسینی

شایدم طلسم دلتنگی و دیوونگیشم

آخه هر بار که بِش می رسم... 

                        عاشقش میشم!


طفره میریم و نمیشه حرف و آغاز کنم

نمی خوام یا که نمیذارتم ابراز کنم


مث بغض کهنه دارم و ندارمش هنوز

می شکنم با رفتن و اومدنش هر شب و روز


تا کنارمه همه ش گلایه ریخته تو صداش

هی میخواد بشنوم از تنهایی و درد دلاش


دو تا دلداده ی دوریم که همینه سهممون

نباید سیب طلای عشق، بیفته دستمون


همیشه یه سدّ ناگزیرِ بین دست ما

هی جدا میشیم و هی دوباره میشیم آشنا


شایدم...




shabaahengaam@

  • سیدمجتبی حسینی


گل نیلوفر تنها! روی مرداب زمستون               

چی کشیده جسم پاکت زیر برف و باد و بارون


ساقه ی دست تو سرد و ریشه هات گرمه هنوزم 

یخ زده شبنم اشکات دارم از غصه می سوزم


"دیگه دلتنگی نکن؛ دیگه دلتنگی نکن؛ 

تا بهار چیزی نمونده گل نیلوفر من

دیگه دلتنگی نکن؛ دیگه دلتنگی نکن؛ 

فکر پیدا شدنت باش گل نیلوفر من"


می دونم عطری نمیدی دیگه رنگ افتاده از روت

برگ سبز تو گرفته انگاری دست زیر تابوت


پیرهن خزونی تو بی خبر از رنگ زرده              

توی آب خشکید تن تو این دیگه آخر درده


"دیگه دلتنگی نکن؛ دیگه دلتنگی نکن؛ 

تا بهار چیزی نمونده گل نیلوفر من

دیگه دلتنگی نکن؛ دیگه دلتنگی نکن؛ 

فکر پیدا شدنت باش گل نیلوفر من"



shabaahengaam@

  • سیدمجتبی حسینی


آرزومه که چشامو واکنم ببینم اینجایی         

داری شونه می زنی موهاتو اِی وااای به چه زیبایی!


آرزومه خواب و بیداری من یکی بشه با تو       

قطره های اشک من ستاره بارون کنه شبهاتو


آرزومه یه کلید بسازم از نگاه و لبخندت         

قفل صندوق دلش وا بشه هر کی میشه دلتنگت


آرزومه...

          آرزومه تو کنارم باشی                     

تو که هر حالتت انگار تابلوی نقاشی


shabaahengaam@


  • سیدمجتبی حسینی

به چشمای تو مدیونم اگه دریا هنوزم هست

اگه این قایق زخمی، نمک گیر ارومیه ست

به چشمای تو که بارون ازش لبریزه مدیونم

کجای نقشه م آبی بود؟ بدون تو نمی دونم

دیگه می رفت دلتنگی برای گریه، سد باشه

تا هر جا اسکله میره با مُشتی خاک همراشه

قدم هامون نگیرن موج؛ تو با ساحل عقب میری

نه از هجرت نشون باشه نه حتی لک لک سیبری

                     🌾🍃🍂🌾

به چشمای تو مدیونم به اون روشن ترین فانوس

شبیه برکه ای بودم، کشیدیم سمت اقیانوس



shabaahengaam@


  • سیدمجتبی حسینی

کشیده کنار و بهم میگه که، یه حرفی شنیدی حسابش نیار  

از این شایعاتی که مردم میگن، از این گریه و بغض بی اختیار

«نه! من عاشق هیچ کس نیستم، همینجوری حالم بده خسته مو...

نمی دونم انگار چند وقته که، خودم نیستم هرکجا هستمو...»

بهم میگه، هی میگه، هی میگه تا بگم آره حق با توئه با توئه

دلیلی نداره اگه بی هوا لای مژه هات اشک داره می دوئه

اگه حوصله ت نیست بارون بیاد، اگه زیر چتر، پات و پس می کشی

اگه کوچه تاریکه می ترسی و نمی خوای شبا هم ستاره م بشی

...

خیالت خرم من، نمی فهممت؛ می لرزه دلت از نگاهش بهت

می گیره صدات، رنگ عوض می کنی؛ دارم کم کم از دست من می دمت

یه عمری خودم حست و داشتم، نمیخواد واسه م نقش بازی کنی

عذاب آوره وقتی سعی می کنی من و با دروغات راضی کنی

کشیده کنار و بهم میگه که «نه! من عاشق هیچ کس نیستم»

نپرسیده بودم ولی گفت خب، که من این وسط هیچ پس نیستم                                                                                                                                                

فایل تصویری ترانه هیچ
حجم: 7.6 مگابایت


shabaahengaam@

  • سیدمجتبی حسینی

از کلون و کبوتر و هشتی

از عبور دراز دالان ها

از حیاط چهار گوش و انار 

تخت چوبی پای ایوان ها


از فهادان خسته ی آرام

پای زندان پیر اسکندر

سینه ها سرخ و نوحه خوان فریاد:

"عمه این جا کجاست!؟ آخر سر"


از غروب همیشه ی بر بام  

آب انبار تشنه و تاریک

هر چه ساباط بود رد کردم

کوچه های خمیده و باریک


آه با خشت های خام انگار

هفتصد سالِ عمر من خاک است

کودکی های چند نسل از شهر

عاشق غوره های بر تاک است


بادگیر شکسته ی خوابش

بی نفس مانده و به جایش قیر

کاهگل های خیس باران را

کرده بی رنگ و تیره و دلگیر


تو نماندی و شهر ویران شد

با تو تا دخمه راه طی کردم

هر خیابان که خواستی دادم

باز گفتی که بر نمی گردم 


از مناره به برج افتادی

ترمه لای برندها گم شد

هر چه محرابت از قلم افتاد

چارراهت پر از تلاطم شد


دیگر از تال چای و قند و نبات

انتظارت نمی رود هر چند

نوحه هایی که خواندمت در گوش

توی ماشین شده سعادتمند


آن قدر دور رفته ای که مدام

تا تو باید عوض کنم اتوبوس

فحش هی پشت فحش خواهی داد

بانگ هی پشت بانگ، صبحِ خروس


دیگر از پنج در نمی گذری

با آسانسور به سی، چهل، پنجاه

بس که بلوار ها پر از نور است

قهر کرده ستاره حتی ماه


گنبد خاک و خشت برخوردار

کاشی پر نگار فیروزه

دست از دست آسمان بردار

از بنرهای زشت هر روزه


من گذر می کنم ببینم چند

ساعت بی کسی به شب مانده

مارکار غریب بی فانوس

توی توفان قرن وامانده


میرچقماق سال های دراز  

مانده با راه خود بلاتکلیف

از دل و قلوه ای که داده به شهر 

از توریستی که می کند تعریف 


تکیه ی پرده پوش گازرگاه 

حاجتش را نظر نمی گردد  

نخل های به دوش برده شده

می رود باز و بر نمی گردد


از کلون و کبوتر و هشتی

از عبور دراز دالان ها 

از حیاط چهار گوش و انار

تخت چوبی پای ایوان ها


از سماور، چراغ موشی و حوض

پله های به سمت زیر زمین 

زلفی و شیشه های رنگارنگ 

عطر کاچی نذر خلدبرین


شولی عصرهای پاییزی

جمعه های سونیج و ده بالا 

کرسی چله های شیرین و

کله و پاچه های ماشالا


بی تو دیگر نمی دهد مزه

آش های مداوم گندم

الغیاث الغیاث های سحر

شیخ رقاص آمده از قم


کام این شهر تلخ می ماند

هر چه قطاب بر سرش ریزند

هر چه بر سر در مغازه ی خود  

تابلوی حاج خلیفه آویزند


من نمی دانم و نمی فهمم 

از کجا شد شروع این قصه

از کدام انگلیس بی ناموس

در دروازه وا شد آهسه 


بی تو اما هنوز هم گاهی

پی شهرم دوباره می گردم

با دوچرخه برای مادر خود 

بقچه ای از چغندر آوردم 


نفسی را که از کفم رفته

می کشم در سکوت شب فریاد

بی شرف های بی پدر مادر

برده اید آفتاب را از یاد



فایل صوتی شهر گمشده
حجم: 5.01 مگابایت



shabaahengaam@

  • سیدمجتبی حسینی


توی یه ایستگاه متروک، چشم براه یک قطارم 

یه قطار که مدتیه از حضورش بر کنارم

پُرِ التهاب و تشویش بار و بندیلم و بستم

ولی حالا ساکت و سرد روی صندلی نشستم

تو یه دستم چند تا کاغذ تو یه دستم چمدونه

گهگدار ترانه می گم؛ کِی میاد؟ خدا می دونه

هر صدایی توی گوشم می زنه آهنگ سوتش

سایه ی لکه ی ابری میندازه عکس رو خطوطش 

نمی دونم از کدوم ور میاد و یا اینکه میره

یا قراره از مسافر خبری آیا بگیره!؟

مث زندونی محکوم به قضاوتش دچارم 

چوب خط ریلاش و واسه روز و شب نشون میذارم

هی می گم داره میادش می شه کَم کَمَک نزدیکو

می پرم سوارش میشم می تازیم پیتیکو پیتیکو

میگذریم از دل دشت ومی رسیم به جنگل سبز

پل میسازیم روی هر رود رگ کوه ومیگیریم نبض 

شاخه می گیره به شیشه ولوله میشه تو واگن

بوی بارون داره میاد پاشو پنجره رو وا کن

کسی کاری بات نداره نمی پرسه کو بلیطت؟

چقده بار داری یا که کیه اینجا همنشینت؟ 

کوپه آزاده و در بست هیچ کجا آخر خط نیست

حق انسانیت تو بی برو برگشت و قطعیست

همه شادن همه سرخوش همه در گیر تماشا

منظره بهتر از این نیست توی هیچ کجای دنیا

یه طرف درختای کاج یه طرف دریای مواج

بعضی وقتام باد کولی میکنه بیشه رو تاراج

دیدن شهرای تو راه دلت و نمیکنه تنگ

خونه ها قشنگ و شیک ان بچه هاش نمیندازن سنگ

تو عبور از خط ممتد راه هیچ کس و نبستیم

چراغا همیشه سبزن همه سد ها رو شکستیم

روبرومون پل خورشید میره تا اینکه بسازه

راه بی برگشت ما رو روی آهن و گدازه

توی یه ایستگاه متروک چشم براه یک قطارم 

یه قطار که نمی دونم میادش یا سر کارم 


فایل صوتی ترانه ایستگاه متروک
حجم: 3.57 مگابایت


shabaahengaam@

  • سیدمجتبی حسینی


ترانه تیتراژ پایانی فیلم "افسون گل سرخ"

ترانه سرا وخواننده: سیدمجتبی حسینی (پژواک شباهنگام)

آهنگساز: علی امیدی

تنظیم آهنگ: پویان اعتصامی


صدا کن منو
حجم: 3.78 مگابایت


shabaahengaam@

  • سیدمجتبی حسینی


من یه مرداب رو زمینم، تو یه ابر آسمونی

وقتی چشمات پر اشکه، به تنم موج می نشونی

من یه مرداب سیاهم که هنوز صبح و ندیده

تو میای و زنده می شه رنگ روشن سپیده

بی تکون خونه ی عیدم عین یه خشکیده بوته

هفت سین سفره ی من، سنگ و سرما و سکوته

خواب جنگل و می بینم وقتی چشمام میشه بیدار

هر طرف افتاده بر من سایه های سرد نیزار

بخت راهی شدنم نیست همیشه همین که هستم

دل خوشم به چند تا ماهی اردک شکم پرستم

دو سه تا غوک بد آواز دنبال سنجاقک پیر

عطر نیلوفر که کرده تو تعفن لجن گیر

من یه مردابم و موندم بی سفر تر از گل و سنگ

واسه عشق بازی با دریا بد جوری دلم شده تنگ

قایق شکسته ای هست لای نیزه های مرطوب

که به خاطرم میاره اون روزای رفته ی خوب

تو زلالی نگاهم گِل و لای غم نداشتم

پیش پای سیر پرواز موج و آیینه می کاشتم

پشه و مگس نبودن زحمت خوابم تو بستر

لاشه ی پرنده حالا در برم شده شناور

من یه مرداب رو زمینم تو یه ابر آسمونی

اگه اشکات بشه جاری به تنم موج می نشونی

تازه میشه نفس من گر چه دریا خیلی دوره

رود احساس من و تو همه دنیا رو می شوره


فایل صوتی ترانه مرداب
حجم: 3.3 مگابایت


shabaahengaam@

  • سیدمجتبی حسینی

پرنده ی مهاجر رفت و دیگه نیومد

هیشکی ولی نپرسید که بر سرش چی اومد

وقتی میومد اینجا شب، سحرش نمیداد                       

حتی درخت پیرم شاخه بهش نمی داد

هر جا که بود غریبه؛ هر جا می رفت مسافر                   

نفهمیدیم کجا شد شهر و دیارش آخر

رنج و عذاب و ماتم براش همین و بس بود                  

دنیا به این بزرگی برای اون قفس بود


نه همزبون و همراز نه شوق و ذوق آواز 

نه آسمون دلباز نه آرزوی پرواز


هنوز رو شونه ی باد، بال و پرش نشسّه

هنوز سه کنج ایوون یه لونه ی شکسّه

هنوز نگاه گرمش غم به دلم میاره

یه حس پاک عشق و به خاطرم میاره

پرنده ی مهاجر پا به سفر نهاده

پشت سرش نریختن یه کاسه آب ساده


shabaahengaam@

  • سیدمجتبی حسینی

تو فکر دبه های ماست بودم

حریص شیشه های سیر و تُرشی 

تو رویای انارای شکسته 

با یک فُرغون میون باغ رَد شی


حواسم رفت پشت کوه و استخر 

تو اوج چله های تیر باشه 

رسیده فصل زردآلو و گیلاس 

دلت دیوونه ی انجیر باشه

 

تنور آتیش و نون با دود هیزم 

پنیر و گوجه با سبزی و بادوم 

سراغ از کرت بادمجون گرفتن

لواشک های بی بی بر سر بوم

 

درختای چنار سبز و ممتد 

حسن آباد، جاری از میونش 

کلاغ انگشتر حاجی رو برده 

خدا لعنت کنه وِرد زبونش


من از این جا یهو حالم عوض شد

نشستم رو به یک جالیز، مبهوت 

تکوندم شاخه های زیر پام و 

گرفتی پرده ی صد وصله ی توت


پریدم از طناب کودکی هام 

هنوزم داشت مادر تاب می داد 

تَپو پُر بود از مغز و کرشمه 

ولی چشمای تو عناب می داد

 

نه دیگه بیقرار شهر بودم 

نه در بند تیلیت تُرش دیزی 

دلم می خواست شب شه زودتر تا 

یه لیوان ماه تو خوابم بریزی


یهو خالی شدم استخر، استخر 

دویدم پای جو با بیل در دست 

اذون گفتند پاشو دیر میشه 

نه بی بی من نمازم جور دیگه ست


وضو با بغض بیگاهم گرفتم 

رکوعم رفته با تسبیح کوکو 

تشهّد خوانده ام با عطر دستاش 

که کنده پوست از بادوم و گردو

 

نه بی بی کار از این حرفا گذشته 

بگو حاجی نره بالای منبر 

دعا و ختم انعامت رو بس کن 

شکسته از کمر یکباره این مَر


ترک پشت ترک خورده دل من 

مث گنجشک میبد رو سفالاش 

مث اِحرامیِ کمرنگ مهریز 

که پودش رفته و تابیده تاراش 


تو فکر دبه های ماست بودم 

خراب کِرکِر نونای خُشکُک 

بده کبریت لبهات و بگیرم 

بسوزه دستم از سیب کلوخُک 


یهو پوچی گل ها یادم افتاد 

قایم موشک تو باغ و پشت و پستو 

من اون گرگی که دل بسته به گله 

تو دسمال درخت آلبالو

 

چرا؟ چی شد؟ یهو گم کردم انگار 

تو رفتی قاتی آدم بزرگا 

بهم گفتند یالا کن پسر جون 

نیا تو بی خبر وقتی که لیلا...


پشه بندای ما از هم جدا شد 

تموم قصه ها از یاد رفتند 

نه بی بی دیگه از دیو و پری گفت 

نه دل شد توی ده یک لحظه هم بند

 

هوا بد شد دیگه بارون نبارید 

کلاغ انگشتر حاجی رو پس داد 

بدون این که وا شه قفل صندوق 

به جون بقچه ترمه، تَرده افتاد


تو دیگه دست من کوزه ندیدی 

هنوزم تشنه ی یک مشت آبم 

هوس کردم برای آخرین بار 

رو چادرشب لب چشمه بخوابم


"فایل صوتی "باغ لیلا
حجم: 4.38 مگابایت


shabaahengaam@

  • سیدمجتبی حسینی

یه شاخه گل خشک و یک قاب عکس                

یه دفتر نت پاره وُ یک فلوت

تنیده به دیوار و سقف و چراغ

به پارتیتور و ضبط، تار عنکبوت


یه مهتابی روشن نیم سوز 

که تردید خاموشی اندوهشه

دو تا چشم مبهوت و باز جسد                          

هنوز انگاری تشنه ی روحشه


از اون ناگهان لحظه ی بی نفس                    

دو سه هفته میشه شاید بیشتر

گذشته ولی هیچکس هیچکس                        

نه پرسیده احوال، نه مُشتی به در


صدا بی صدا از سماور بگیر                       

تا ساعت که افتاده از تیک و تاک

رو آرشیو موسیقی و مِترونوم                      

رو جلد کتاباش خوابیده خاک


مچاله شده در خودش خشک و سرد               

هوا با تعفن در آمیخته

به پاس دم گرم و پرمهرتان                         

هنرمند محبوب و فرهیخته


به دیوار و بر میز حتی به در                     

همه جا پر از لوح های سپاس

بزودی قرارست تیتر خبر                        

که افتاد و مرد بی کس و آس و پاس


🌾🍂🌾🍂🌾🍂🌾🍂🌾🍂

فلوت نواز پاشو دیگه دستی به سازت برسون

حالا که دیگه نداری حسرت خاک و غم نون


پاشو که دیگه وقتشه هر چی دلت خواست بزنی

سردی و حس نمی کنه دست رو فلوت آهنی


فلوت نواز یالا دیگه منتظرند فرشته ها

خطوط حامل و وِلش، قاعده ی نُت سیا(ه)


بزن بزن نفس بده به سُل به لا به دو به می

اگه میخوای بعد یه عمر خدای عشق و ببینی


بهشت واسه شنیدنت یه پارچه بی صدا میشه

فلوت آهنی تو عیارش از طلا میشه


🌾🍂🌾🍂🌾🍂🌾🍂🌾🍂

یه شاخه گل خشک و یک قاب عکس           

یه دفتر نت پاره وُ یک فلوت

صدا بی صدا وُ نفس بی نفس                      

تنیده به هر سو طنین سکوت                                               


shabaahengaam@

  • سیدمجتبی حسینی

ما دو تا درخت خشکیده کنار جوی آب 

هردومون تشنه ولی چشمه ی ما رفته به خواب


عمریه به پای هم نشستیم و پیر شدیم

هردومون تموم زندگی زمینگیر شدیم


تو طلسم شوم شب افتادیم و در نمیایم

از پس چند تا قدم فاصله مون بر نمیایم



یادمه که اون روزا، اون روز و روزگار قدیم 

زیر خاک ریشه مون و به پای هم گره زدیم


رو تن خسته ی ما زخم هزار جوونه بود

خط یادگاری و شعرای عاشقونه بود


حالا حتی نمیاد فصل خزون سراغمون

بسکی بارون نزده عِین کویره باغمون


سایه هامون دیگه دستشون به هم نمی رسه

شاخه هامون و شکستن بچه های مدرسه


ما دو تا درخت خشکیده، دو دلداده ی پاک

پشتمون خمیده بر بستر تفتیده ی خاک



کِی شه جوی تشنه مون دوباره پر آب بشه 

شب پر از زمزمه ی روشن مهتاب بشه


کی شه باز پرنده ها رو دوشمون لونه کنن

بخونن ترانه وُ باز ما رو دیوونه کنن


ما دو تا درخت خشکیده بَر و همیشه یار 

شوق این همنفسی دلامون و کرده بهار


shabaahengaam@


  • سیدمجتبی حسینی