تو فکر دبه های ماست بودم
حریص شیشه های سیر و تُرشی
تو رویای انارای شکسته
با یک فُرغون میون باغ رَد شی
حواسم رفت پشت کوه و استخر
تو اوج چله های تیر باشه
رسیده فصل زردآلو و گیلاس
دلت دیوونه ی انجیر باشه
تنور آتیش و نون با دود هیزم
پنیر و گوجه با سبزی و بادوم
سراغ از کرت بادمجون گرفتن
لواشک های بی بی بر سر بوم
درختای چنار سبز و ممتد
حسن آباد، جاری از میونش
کلاغ انگشتر حاجی رو برده
خدا لعنت کنه وِرد زبونش
من از این جا یهو حالم عوض شد
نشستم رو به یک جالیز، مبهوت
تکوندم شاخه های زیر پام و
گرفتی پرده ی صد وصله ی توت
پریدم از طناب کودکی هام
هنوزم داشت مادر تاب می داد
تَپو پُر بود از مغز و کرشمه
ولی چشمای تو عناب می داد
نه دیگه بیقرار شهر بودم
نه در بند تیلیت تُرش دیزی
دلم می خواست شب شه زودتر تا
یه لیوان ماه تو خوابم بریزی
یهو خالی شدم استخر، استخر
دویدم پای جو با بیل در دست
اذون گفتند پاشو دیر میشه
نه بی بی من نمازم جور دیگه ست
وضو با بغض بیگاهم گرفتم
رکوعم رفته با تسبیح کوکو
تشهّد خوانده ام با عطر دستاش
که کنده پوست از بادوم و گردو
نه بی بی کار از این حرفا گذشته
بگو حاجی نره بالای منبر
دعا و ختم انعامت رو بس کن
شکسته از کمر یکباره این مَر
ترک پشت ترک خورده دل من
مث گنجشک میبد رو سفالاش
مث اِحرامیِ کمرنگ مهریز
که پودش رفته و تابیده تاراش
تو فکر دبه های ماست بودم
خراب کِرکِر نونای خُشکُک
بده کبریت لبهات و بگیرم
بسوزه دستم از سیب کلوخُک
یهو پوچی گل ها یادم افتاد
قایم موشک تو باغ و پشت و پستو
من اون گرگی که دل بسته به گله
تو دسمال درخت آلبالو
چرا؟ چی شد؟ یهو گم کردم انگار
تو رفتی قاتی آدم بزرگا
بهم گفتند یالا کن پسر جون
نیا تو بی خبر وقتی که لیلا...
پشه بندای ما از هم جدا شد
تموم قصه ها از یاد رفتند
نه بی بی دیگه از دیو و پری گفت
نه دل شد توی ده یک لحظه هم بند
هوا بد شد دیگه بارون نبارید
کلاغ انگشتر حاجی رو پس داد
بدون این که وا شه قفل صندوق
به جون بقچه ترمه، تَرده افتاد
تو دیگه دست من کوزه ندیدی
هنوزم تشنه ی یک مشت آبم
هوس کردم برای آخرین بار
رو چادرشب لب چشمه بخوابم
"فایل صوتی "باغ لیلا
حجم: 4.38 مگابایت
shabaahengaam@